English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3712 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overshot wheel U چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hot money U منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
band project filter U فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
give it a good wash U خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
rotiform U چرخی
trochal U چرخی
orbicular U چرخی
cyclical U چرخی
orbiculate U چرخی
gyratory U چرخی گردنده
freewheeling U آزاد چرخی
cathedrian wheel U پنجره چرخی
reversible wheel U چرخی که در دو جهت بگردد
to spin a wheel U چرخی را تند چرخاندن
undershot U درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
crown wheel U چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
pin wheel U درساعت سازی چرخی که دندانههای استوانهای دارد
spools U چرخی که روی آن نوار یا ریبون چاپگر می چرخند
spool U چرخی که روی آن نوار یا ریبون چاپگر می چرخند
mis run casting U ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
He is running ( runs ) the factory . U او کارخانه را می گرداند
function subprogram U ریزبرنامهای که مقدارمنفردی را برمی گرداند
ladder dredge U لاروبی که دلولههای انرازنجیرمانند نردبان می گرداند
opisometer U الت پیمایش خطهای خمیده که دارای چرخی است و ان چرخ روی پیچی می غلتد
One cannot put back the clock. <proverb> U هیچکس نمى تواند زمان را به عقب بر گرداند .
revert U صفحه فرمت شده را به وضعیتت اصلی بر می گرداند
reverted U صفحه فرمت شده را به وضعیتت اصلی بر می گرداند
reverting U صفحه فرمت شده را به وضعیتت اصلی بر می گرداند
reverts U صفحه فرمت شده را به وضعیتت اصلی بر می گرداند
ladle crane U جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
disassembler U نرم افزاری که برنامه کد ماشین را به حالت اسمبلی بر می گرداند
de scrambler U وسیلهای که یک پیام نامناسب را به حالت اصلی و مط لوب برمی گرداند
permanent U حافظه کامپیوتر که حتی وقتی که برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
self- U حلقهای که هر محل یا دستیابی ثبات را در حین اجرا به محلی که بودند بر می گرداند
him who U انرا که
resets U دستوری که هر اجرای برنامهای رامتوقف میکندوکاربررابه صحفه نمایش یا BIOS برمی گرداند
permanent U رسانه ذخیره سازی که حتی وقتی برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
reset U دستوری که هر اجرای برنامهای رامتوقف میکندوکاربررابه صحفه نمایش یا BIOS برمی گرداند
neither i or he sees it U نه من انرا می بینم نه او
i saw it U انرا دیدم
i have a secure grasp of it U انرا گرفته ام
had searched U انرا می یافتید
absolute address U وسیله ورودی مثل tablet یا mouse که مختصات نشانه گر را با بردارهای مخصوص برمی گرداند
non volatile U رسانه ذخیره سازی یا حافظه که داده را برمی گرداند حتی وقتی که برق قط ع شود
send it by post U با پست انرا بفرستید
i saw it my self U من خودم انرا دیدم
imyself saw it U من خودم انرا دیدم
i am out of p with it U دیگرحوصله انرا ندارم
give it a rinse U انرا بشویید یا اب بکشید
give it a twist U انرا پیچ بدهید
he sold the good ones U خوبهای انرا فروخت
lowlander U اسکاتلندکه انرا lowlandsمینامند
we must winnow away the refuse U اشغال انرا باید
i do not have the courage U جرات انرا ندارم
i had it signed U انرا به امضاء رساندم
i can make nothing of it U هیچ انرا نمیفهم
give it a shake U انرا تکان دهید
atomic U 1-مربوط به یک اتم 2-عملیاتی که اگر در حین پردازش قط ع شود داده را به وضع اولیه خود بر می گرداند
i gave it a slight press U انرا کمی فشار دادم
shearling U گوسفندی که یک بار پشم انرا
i am out of p with it U دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
you have perhaps seen it U شاید انرا دیده باشید
i kind of liked it U من تا اندازهای انرا دوست داشتم
who will pay for it U کی هزینه انرا خواهد پرداخت
who will pay for it U کی پول انرا خواهد داد
it mokes it yet easier U انرا اسانترهم میکند انرابازاسانترمیکند
they give it a good scrub U خوب انرا مالش میدهند
sculpsit U انرا تراشیده یاحجاری کرد
i cannot a to buy that U استطاعت خرید انرا ندارم
i sold it to one abdullah U به عبدالله نامی انرا فروختم
we made heavy weather of it U انرا خیلی سخت دیدیم
compression U نرم افزار مقیم که داده را موقع نوشتن فشرده میکند و هنگام خواندن به حالت اولیه بر می گرداند
i life that better U انرا بیشتر از همه دوست دارم
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
you have perhaps seen it U ممکن است انرا دیده باشید
ormer U یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
an inseparable prefix U سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
it is past reclaim U دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
printwheel U چرخی که از چندین بازو ساخته شده باشد به هر شکل حروف در انتهای بازو قرار دارد که در چاپگر claing wheel به کار می رود
water bed U تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
loaded dice U طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
whitleather U پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
indiscerptible U ازهم نپاشیدنی که تجزیه انرا فانی نسازد
sexto U کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
storage U TRC مخصوص برای گرافیک کامپیوتری . تصویری را روی صفحه برمی گرداند بدون نیاز به عملیات تنظیم مجدد
ricksha U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
dress coat U جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
rickshaw U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaws U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
indian giver U کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
it will not bear repeating U جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
reversible propeller U ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
rackets U یکجور توپ بازی با چوگانی که انرا racket میگویند
spinwriter U چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
medium U مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
mediums U مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
del U کلیدی در صفحه کلید که نشانه گر را یک حرف به عقب برمی گرداند و آن حرف را پاک میکند
GOSUB U دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
cheque to a person's order U چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
rose gall U برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
judgement dept U بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
waggonette U گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
to garble the coinage U مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
softest U دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
softer U دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
soft U دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
leadsman U کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
telescopic chimney U دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
pope's eye U غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
frumenty U گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
vacuum concrete U ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
vanishing cream U کرم یا روغنی که چون بصورت بمالندزودخوردبرودیاپوست صورت انرا جذب کند
retro rocket U موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
money spinner U کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
foundering U ریخته گر
casting U ریخته گی
founders U ریخته گر
cast copper U مس ریخته گی
foundered U ریخته گر
moulder U ریخته گر
besprent U ریخته
hot topping U ریخته گی
disorganized U در هم ریخته
caster U ریخته گر
founder U ریخته گر
foundry man U ریخته گر
metal founder U ریخته گر
brass founder U ریخته گر
controllable twist U تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
foundries U ریخته گری
cast metal U فلز ریخته گی
sheet asphalt U اسفالت ریخته
foundry U ریخته گری
cast glass U شیشه ریخته گی
skin U پوسته ریخته گی
skinned U پوسته ریخته گی
skinning U پوسته ریخته گی
castellated nut U مهره ریخته گی
skins U پوسته ریخته گی
founds U ریخته گری
found U ریخته گری
precast U پیش ریخته
molten U ریخته ریختگی
potted U در کوزه ریخته
casting U ریخته گری
cast crystal U بلور ریخته
cast concrete U بتن ریخته گی
iron foundry U ریخته گی اهن
casting U قطعه ریخته گی
moulding U ریخته گری
wild and woolly U درهم ریخته
cast steel U فولاد ریخته گی
investment foundry U ریخته گی بسته
chuted concrete U بتن ریخته گی
group casting U ریخته گری
investment castings U ریخته گی بسته
founding U ریخته گری
completed U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completing U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
complete U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completes U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
prolixity U بی ربط یاغیرلازم در اقرارنامه یااستشهادیه که ممکن است انرا از عداد دلایل خواهان خارج کند
ejecta U مواد بیرون ریخته
molded U قالب ریخته گری
pouring cup U قاشق ریخته گری
shell casting U ریخته گری پوستهای
iron casting U ریخته گری اهن
olio U مخلوط چیزدرهم ریخته
non ferrous casting U قطعه ریخته گی غیراهنی
down hill casting U ریخته گری مستقیم
machinery castings U ریخته گری ماشینی
pigs U اهن تازه ریخته
art casting U ریخته گری صنعتی
metal casting U ریخته گری فلز
metal foundry U ریخته گری فلزات
mis run casting U ریخته گری غلط
mold U قالب ریخته گری
die mold U فرم ریخته گی تزریقی
tumultuous U شلوغ بهم ریخته
bottom pure ladle U پاتیل ریخته گری
direct casting U ریخته گری مستقیم
loam castings U ریخته گری شنی
precision casting U ریخته گری دقیق
press casting U ریخته گری فشاری
moulds U قالب ریخته گری
sand casting U ریخته گری ماسهای
foundry pit U چاله ریخته گری
foundry pit U جهنم ریخته گری
forges U ریخته گری فلز
foundry practice U تکنیک ریخته گری
foundry sand U ماسه ی ریخته گری
pigs U قالب ریخته گری
fusion casting U ریخته گری ذوبی
grey iron foundry U ریخته گری خاکستری
group casting U ریخته گری گروهی
steel foundry U ریخته گری فولاد
plaster cast U ریخته گری گچی
debris U اشغال روی هم ریخته
trumpet U قیف ریخته گری
Recent search history Forum search
1popsicle
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1construed
1The outright abolition of the death penalty.
3she brought disgrace on the family.
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1ترجمه لغت شینه در رشته برق به انگلیسی
1Soar
1preppy
1I carried her up the five steps to the front door
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com